ای سه ساله حسین متشکرم...

سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۳، ۰۲:۰۲ ب.ظ

کربلا

            چه روزهای که زمزمه میکردم "کرببلا ای کاش من مسافرت بودم..."

            و حالا تمام آرزوهایم دارند یکجا برآورده میشوند...

            خوب میدانم که امضای اجازه نامه ی سفر من بدست سه ساله امام حسین (ع) بود...

ایتها رقیه الحسین شکرا لک

 


پی نوشت: ان شاء الله امسال اربعین توی بین الحرمین دعا گوی همه دوستان خواهم بود.


سعادت سلیمانی
نظرات این مطلب (۴)
صادق:
خوشا به سعادتت ...

انشاا.. یه سفر با هم بریم...
پاسخ:
ان شالله ان شالله
سوگنامه:
سلام
ممنون که به وبم اومدین
خوشا به سعادتتون
تو رو خدا منو هم دعا کنین. خیلیییییییییی زیاد.
پاسخ:
علیک سلام
چشم حتما
❀◕ ‿ ◕❀ zizigolu:
خوش به سعادتتون...
التماس دعا
مدیونید اگه منو یادتون بره! :)
پاسخ:
محتاجیم به دعا
چشم
مطمئن باشید یادم میمونید
سعید:
آن طفل که در خرابه جان داد

در سی به همه جهانیان داد



درسی که نداده بود زین پیش

کس، او به نثار نقد جان داد



می گفت همیشه عم ه زینب

از دست جفای شامیان داد



در مکتب کربلا شنیدید

هر کس به طریقی امتحان داد



این طفل سه ساله نیز آن روز

جا ن در ره دین و آرمان داد



معشوق نقاب بر گرفت و

رخساره ی خویش را نشان داد



ویرانه صفای دیگری یافت

ویرانه شمیم باغبان داد



گلبوسه بر آن رخ بهشتی

بر آن تن ناتوان توان داد



هرجا که گذشت آری آن سر

شان و شرفی به آن مکان داد



آن کودک خرد حالتی یافت

که شرح ورا نمی توان داد



مدهوش شد آنچنان که گویند

از شدت اشتیاق جان داد



جان داد و خرابه هیچ حتی

بنیان امیه را تکان داد
پاسخ:
آفرین داداش سعید خیلی زیباست این شعر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.